Thursday, December 15, 2022

THE LAND OF GREEN PLUMS, سرزمین گوجه‌های سبز

 سرزمین گوجه های سبز 

Hertta Muller



                                    

                                       


This is our story in Islamic repoblic of Iran wroted by Hertta Muller in 1993. In my opinion, best described from Herta Muller book, Land of Green Plums comes from the New York Times.

Ms. Muller's vision of a police state manned by plum thieves reads like a kind of fairy tale on the mingled evils of gluttony, stupidity and brutality.



چند ماه پیش در صفحه فیسبوک آقای اسداله امرایی نوشته ایی در مورد کتاب پاسپورت ( گذرنامه)  از خانم هرتا مولر Herta Müller برنده جایزه نوبل ادبیات را دیدم ، کنجکاو شدم بیشتر در موردش بدانم، چند روز پیش در قفسه کتابهای کتابخانه شهرمان که یک ردیف هم کتابهایی فارسی دارد به کتاب سرزمین گوجه های سبز از هرتا مولر برخوردم .

فضای سیاسی و اجتماعی توصیف شده در رمان شباهت و قرابت بسیار نزدیکی با فضای زندگی در جمهوری اسلامی ایران دارد. بنابراین خواندن آن برای ما بسیار قابل درک و ملموس است. فضایی خفقان و تهدید، حتی اگر مهاجرت کرده باشی. فقر و بیکاری، جاسوسی و مزدورای ، غیبت، تهمت و خیانت، تهی کردن و بی معنی کردن کلمات ، همه مضامینی هستند که ما در لابه لای رمان ارزشمند هرتا مولر شاهد آن هستیم.

هرتا مولر رمان سرزمین گوجه های سبز را به زبانی شاعران نوشته است . جایی از کتاب می گوید : « کلام در دهانمان همان قدر زیانبار است که پایمان بر روی سبزه ها.» صفحه ۱۰۰

جمله ی اشنای  ؛ کارگران جهان متحد شوید! در صفحه ۱۴۳کتاب را قبلا  در کتاب قدرت بی قدرتان واسلاو هاول بخاطر داشتم. شعاری که در همه کشورهای بلوک شرق شنیده می شد و با آن همه کارگران را به نابودی و فلاکت کشاندند ، شعاری آشنا برای ما مردم ایران است که جمهوری اسلامی منادی آن بود ،« مستضعفان جهان متحد شوید!» و ما بعد از چهل و سه سال شاهد بدبختی و درماندگی بیشتر مستضعفین ایرانیم.

خوشبختانه حداقل سه مترجم ( محمدرضا صامتی ،  آوینا ترنم  وغلامحسین میرزا صالح، کتاب  سرزمین گوجه‌های سبز (The Land of Green Plums) را به فارسی ترجمه کرده اند و همچنین وبسایت های مختلفی به تحلیل آن پرداخته اند. ( لینک های پیوست) و من نیازی به توضیح بیشتر درمورد کتاب نمیبینم و فقط چند جمله ایی را که برایم برای یاد اوری در اینده لازم میدانم می نویسم.

 این داستان زندگی مردم ما در جمهوری اسلامی ایران  نیز هست که توسط هرتا مولر در سال 1993 در توصیف شرایط زندگی چند جوان داشجوی رومانیایی نوشته شده است. به نظر من بهترین توصیف از کتاب هرتا مولررا نیویورک تایمز نوشته است. 

هرتا  مولر در کمال فصاحت و با زبانی شاعرانه به تشریح زشتی های روحی و مادی زندگی در یک رژیم توتالیتر پرداخته است.


یادداشت هایی از کتاب

به نظر من هر کس میمیرد ،کیسه ای از کلمات، از خودش به جا می گذارد.  صفحه ۹

سبزه ها، در اندرون ذهن قد میکشند. وقتی ما لب می گشایم سرشان چیده میشود؛ حتی زمانی که لب فرو بسته چنین است. بعد در دومین سومین بلوغ بهارانه به دل خود قد می کشند؛ حتی در آن زمان نیز ما از نیک بختانیم. صفحه ۱۰

لولا در دفتر خاطراتش می نویسد: «رسیدن به آرزوها آسان نیست ؛ هدف ها سهل الوصول ترند.» صفحه ۱۳

یکی گفت : " خداوند تو را در آن بالا حفظ می‌کند و حزب در این پایین" صفحه ۲۹

مادر همیشه می گوید: " هر وقت زندگی غیرقابل تحمل می شود گنجه را تمیز کن با این کار دلواپسی ها از دست هایت بیرون می ریزد و باعث میگردد که فکرت آزاد شود." صفحه ۳۵

مردم در شهر می گفتند: " بهار و پاییز برای جماعت پیر خطرناک است بهار تا حدی گرمشان می کند، اما نخستین سرمای پاییز کارشان را می سازد. در گورستان است که درمیابیم دامی بهتر از تابستان وجود ندارد. تابستان است که میداند چگونه پیران را مبدل به گل ها کند." صفحه ۴۷

گئورگ گفت: «پس همه روستایی هستیم. سرهای ما ممکن است زادگاهمان را ترک گفته باشد، اما پاهای ما درست وسط دهکدهٔ دیگری ایستاده است. هیچ شهری در سایهٔ دیکتاتوری رشد نمی کند؛ چون هر چیزی که زیر نظر گرفته شود، حقیر و کوچک می ماند.» صفحه ۵۴

ادگار, کورت، گئورگ، و من نمی خواستیم کشور را ترک گوییم؛ نه از طریق دانوب,نه از راه هوا و نه به وسیله قطار باری. ما به پارکی نکبتی رفتیم. ادگار گفت: « اگر فقط فرد مورد نظر کشور را ترک می‌کرد، بقیه می‌توانستند بماند.» صفحه ۷۱

در آب روان, قطار باری در حال حرکت و مزارع  پر از گندم، مرگ پرسه میزد. وقتی دهقانان مزارع گندم خود را درو می کردند جنازه هایی می دیدند پلاسیده و آماسیده که کلاغ ها به آنها نوک زده بودند. دهقانان گندم را برمی داشتند و جنازه ها را بر جا می گذاشتند، چون صلاح در آن بود که جنازه ها را ندیده باشند. تراکتورها در اواخر پاییز، آنها را شخم می زدند به خاک می سپردند. صفحه ۷۱

گفت: «به هر کجا که نگاه می کنی دفتر خاطرات لورا را می بینی؛ دفتری به پهنای آسمان.» صفحه ۹۸

آرایشگر پدربزرگ می گوید: « زنانی که به زیبایی تابلوی نقاشی هستند هرگز پیر نمی شوند؛ آنها قبل از زشت شدن میمیرند.» صفحه ۱۰۸

این پاراگراف چقدر برای ما ایرانیان تکراری است.

نجوای مرگ مردمان فراری با بیماری های دیکتاتور تفاوت داشت. او در همان روز اول در تلویزیون ظاهر می‌شد و با بیان مزخرفات بی انتها قریب الوقوع بودن مرگ خویش را تکذیب می کرد. مردم هم بی اعتنا و حرفهای او بیماری تازه ای برایش پیدا می کردند و می گفتند که این یکی دیگر کارش را می سازد. صفحه ۱۴۴

زن به دو کودکش نگریست و گفت: « کاری نمی توانید بکنید. بعضی بچه ها فقیرند، چون پدر و مادری ندارد و بعضی دیگر فقیرند، چون پدر و مادری دارند.» صفحه ۱۹۵

وقتی کسی جایی برای رفتن نداشته باشد، سراسر شهر دورش حلقه می زند. صفحه ۲۳۰

در اینجا، طی یک روز ، آن قدر خسته می شوم که ، پس از یک سال در خانه می شدم ... مادر در جواب، به من نوشت: « تو از کجا می دانی خانه و وطن کجاست؟ جایی که تونی ساعت ساز از گورها مراقبت می کند، خانه و وطن است.» صفحه ۲۴۸


Strangers in a Strange Land, NYTimes By Larry Wolff, ,

نقد و بررسی کتاب سرزمین گوجه‌‌‌های سبز از فیدیبو

سرزمین گوجه های سبز از وب سایت وینش

معرفی کتاب سرزمین گوجه‌های سبز از آی سودا اکثت

نقد و بررسی کتاب «سرزمین گوجه‌های سبز» نوشته‌ی «هرتا مولر» ازعاطفه اسدی

معرفی کتاب سرزمین گوجه‌های سبز







No comments:

Post a Comment

THE APPOINTMENT, By HERTA MÜLLER

  THE APPOINTMET by  HERTA MÜLLER Translated by Michael Hulse and Philip Boehm      Today I want to talk to you about the novel " THE A...